من که در تنگ برای تو تماشا دارم!
با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟
دل پر از شوق رهایی ست ولی ممکن نیست
به زبان آورم آن را که تمنا دارم
چیستم؟! خاطره ی زخم فراموش شده
لب اگر باز کنم با تو سخن ها دارم
با دلت حسرت هم صحبتی ام هست ولی
سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟!
چیزی از عمر نماندست ولی می خواهم
خانه ای را که فرو ریخته بر پا دارم...!
"فاضل نظری"
:: بازدید از این مطلب : 1084
|
امتیاز مطلب : 1726
|
تعداد امتیازدهندگان : 603
|
مجموع امتیاز : 603